۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

The Limits of Control


سپینود:

Molecules: … Among us, there are those who are not among us

Lone Man: I'm among no one

ما که جارموش باز-ایم اما خدا به داد بقیه برسد. می‌دانی همین نیم ساعت قبل با هم حرف می‌زدیم از دنیای شخصی یک هنرمند. دنیای خیلی خیلی شخصی. با این همه فیلم که از جارموش دیده‌ایم دیگر دنیای تعریف شده‌اش را بلدیم. شوخ، تلخ، تنها، شرق‌زده(فرض کن نقطه‌ی مقابل غرب‌زده است دیگر هان؟!) و المان‌هایی مثل موسیقی راک آن هم آلترناتیو، قهوه و سیگار و اصلن خود تام ویتس یا روبرتو بنینی. سفر کردن و گشتن دنبال چیزی. ارتباط ناقص آدم‌های عجیب و غریب از ملیت‌های مختلف. کم کردن نقش زبان و کلام. در یک کلام انزوا. انزوایی که وجه مشترکی است میان یک عده آدم. اصلن انگار آدم قبل از دیدن فیلم‌های جارموش یادش نبوده که این طور آدم‌ها هستند. پس یک جورهایی می‌شود فیلم‌های جارموش نویدی است برای آدم‌های منزوی که بدانند «بی‌شمارند» و به شکل رندوم و اتفاقی به هم می‌رسند و لازم نیست نگران تفاوت زبان و رنگ و نژاد باشند. آن‌ها همه زبان مشترک دارند. زبان نگاه حرکات مختصر و محدود بدن و زبان مشترک هنر. موسیقی، نقاشی، رقص و سینما. خب خیلی امید دهنده است. نه؟هر چند ظاهرن امید دهنده‌نباشد. یعنی ظاهر قضیه خیلی هم تلخ و عذاب‌آور باشد.
دیالوگ بالا را که نوشتم ببین «بین ما، کسانی هستند که از ما نیستند» و مرد تنهای ما (ایساک دو بانکول) جواب می‌دهد « من از کسی نیستم» یا حالا ترجمه‌ی بهترش-که تو استادی- می‌شود من عضو هیچ گروه و حلقه‌ی نیستم. یعنی تنهاست در ماموریت‌اش که کشتن آن آقای رئیس امریکایی است، به قول خودمان تک‌ـ‌پر است دیگر. خب این سنت فیلم نوار هم هست. قهرمان‌ها همیشه تنهای‌اند. مثل لئون، مثل آلن دلون در سامورایی مثل خودِ گوست‌داگ.

با تمام این حرف‌ها باید بگویم که میان همه‌ی فیلم‌های اقای جارموش من محدوده‌ی کنترل را از همه کم‌تر دوست داشتم. دلیل هم دارم: اتفاق آخر فیلم و تخیلات مرد تنها که باعث شد از همه‌ی آن گانگسترهای تفنگ به دست و همه‌ی درهای بسته و قفل‌های پیچیده عبور کند مرا شوکه کرد! اگر این فیلم را کیم کی دوک ساخته بود یا هر کس دیگر حرفی نبود. یعنی نمی‌خواهی بگویی که توجه بیش از اندازه‌ی جارموش به عرفان شرق او را به شکلی از به نظر من- خرافات رسانده؟ شاید تند می‌روم اما من جارموش را آدم رئالیستی می‌دانم. و این فیلم چندان با منطق او دست کم با چیزی که دریافت شخصی من از ایده‌های اوست- جفت و جور نمی‌شود.

لینک نوشته‌ی مجید اسلامی درباره‌ی این فیلم(+)

آراز:

جرات می‌خواهد که بعد از مجید اسلامی و تو، راجع به فیلم نوشت.

اپیزودهای جارموش این بار با رنگ از هم متمایز می‌شوند و مرد تنها با رنگ کت‌وشلوارش به سان یک آیکون، یک علم‌دار عمل می‌کند. آبی که به سیاهی شب می‌ماند، زرد خاکی‌رنگ و نهایتن طیفی که بین سبز و خاکستری در نوسان است. در آن اپیزودها، دنیای پیرامون هم به همان رنگ می‌شود، حتا برگ درخت‌ها رنگ خاک می‌گیرند و گوچه‌ها و دیوار خانه‌ها همه خاکستری می‌شوند. این‌ها البته از دید من بود و مطمئنن تاویل دیگران می‌تواند جز این باشد. عرفان شرقی، دیگر مثل گوست‌داگ، آمریکایی نشده و این‌بار کاملن هدف دارد و حتا شعارگونه است. مرد تنها، این‌بار نمی‌میرد، ماموریت را به پایان می‌رساند و در سکانس آخر با لباس‌های رنگی و معمولی به زندگی بر می‌گردد و حتا دوربین، گمش می‌کند تا جارموش حرف آخر را بزند که No limits No control که اگر محدودیتی نباشد، کنترلی هم در کار نخواهد بود.

همان دقایق اول فیلم متوجه می‌شویم تصویربردار ( یعنی کریستوفر بویل، همراه اغلب فیلم‌های وونگ کار وای) اصرار دارد دوربین‌اش ثابت باشد و دنیا از این قاب ثابت پیش روی ما به حرکت درآید، و این همان رفتار مرد تنهاست که می‌بیند، حرف نمی‌زند، به جایش می‌بیند.

همیشه آدم‌ها برای جارموش مهم هستند و دنیای خودشان را دارند. آدم‌هایی که می‌آیند، چند دقیقه می‌مانند و بعد می‌روند، تکلیف هرکدام با خودش مشخص است؛ یکی عاشق فیلم‌های قدیمی و هیچکاک است، دیگری برهنه است و شوبرت را می‌پسندد، آن دیگری از علم و مولکول‌ها می‌گوید. این بار جان هارت، گایل گارسیا برنال و بیل مورای و دیگران به نقش این آدم‌های خاص درآمده‌اند، گرچه این ستاره‌ها هم نمی‌توانند توجیهی باشند که مردم سینما-دوست به تماشای این فیلم بنشینند. کارگردان مولف‌بودن این چیزها را هم دارد، یعنی گاهی غرق می‌شود در دنیای خودش و دیگران برایش هیچ اهمیتی ندارد. محدوده‌ی کنترل را جارموش‌بازها دوست دارند، توصیه کردن هم لازم نیست برای‌شان.

تقریبن همه‌ی کارهای جارموش را با هم دیدیم. پارسال همین موقع‌ها بود انگار. به همین خاطر بود که نه فیلم جارموش به دلمان نشست و نه قهوه فرانسه‌ها و نه سیگار.

۳ نظر:

hana گفت...

salam
mishe baram az marsel prost begin?
man kretabe avale az dar jostejooye zaman az dast rafte ro khoondam
yani daram mikhoonam...nb nazaram matnesh kheili ajib gharibo saghil miad o bi rabt...koli bayad fekr konam ta ertebate kalamato befahmam v ya ...aslan ertebat bahash bargharar nemikonam...kheili b nzazaram saghil tarjome shode?
intore? moshkel az mane shayad...:(
ba koli shadi kharoide boodamesh...:(


baghemakhfii.blogfa.com
mahtab

hana گفت...

rasti
man messengeram ine:
haag1188@yahoo.com
agar dost darin man khoshhal misham dar messengeram adetoon konam
thanks

hana گفت...

salam
mishe raje b matlabe jadidam dar blog nazaretono begin
mersi
baghemakhfii.blogfa.com